این کمپین برای کمک به زنی تازه وارد به کانادا برگزار شد. او به ما لیستی از لوازمی که نیاز داشت را فرستاد. ما توانستم آن لیست را فراهم کنیم.
اهدای این لوازم توسط این مهربانان انجام شد:
مریم فرزانه نژاد
بهتر بنی زمان
مهشید سلیمانپور
فروزان جلایی فر
سینا ستوده نیا
شعله دولت آبادی
ماریام دارایی باف
مینا و مونا حسینی
سلیمه کریم نژاد
آریا علوی
فریبا باقی
اهدای یک لپتاپ از سوی لیلی نبوی به یک فیلمساز ایرانی تازهوارد به کانادا که بسیار ما تجربه این نوع اهدا را در گروه خود بسیار داشتهایم.
من این مورد را صرفا انتخاب میکنم به جهت گسترش سخاوت و به یاد ماندن خاطره پر از مهربانیاش.
در این ماه به مناسبت باز شدن مدارس برای کودکانی که همراه مادرشان در شلتر هستند کیف، پوشاک، لوازم تحریر خریداری کردیم.
کمک گروهی از اعضای صندوق برای امیرحسین پسر کوچکی که به دلیل مشکلات جسمی خودش و مشکلات مالی مادرش، هر سال او را به نوعی خوشحال میکنیم.
امسال فروغ شمس برایش دوچرخه و کلاه ایمنی گرفت و چند دوست دیگر، اسباب بازی. از سوی دیگر داود توکلی یک لپتاب به خانمی نابینا در شهرمان هدیه داد که بتواند روی آن اپلیکشین گویا نصب و به دخترش در درسها کمک کند.
امیرعلی پسرکی 6 ساله است که در مدرسه به معلمش گفته بود آرزو دارد درخت کریسمس در خانه داشته باشند. امیرعلی مشکلات جسمی دارد و مادرش به تنهایی از او مراقبت میکند. تعدادی از دوستان کمک کردند تا بتوانیم او را قبل از سال نو خوشحال کنیم.
علاوه بر درخت که آقای حاتم طهرانی برایش خریدند هدایایی هم برایش آورده شد که امیرعلی را بسیار هیجان زده کرد.
.....
پیوست: 4 سال بعد امیرعلی میخواست دوچرخه ای داشته باشد که یکی از اعضای صندوق، فروغ شمس برایش خریداری کرد.
مشارکت کنندگان:
شیوا دختری است که در تورنتو زندگی می کند و اکنون چهار سال است که با سرطان روده درگیر است و با پرداخت قبوض خود دست و پنجه نرم می کند. ما شروع به خرید برای او کردیم و هر چند هفته یکبار غذای مورد نیازش را برایش می خریدیم.
این کار ده سری انجام شد. علاوه بر مواد غذایی، هربار کمکهای نقدی را از طرف اهدا کنندگان به او دادیم. همچنین در تلاش هستیم با یاری مهران امینیان که در امور مهاجرت کار میکند برای مادرش که با ویزای توریستی آمده و از دخترش پرستاری میکند، اقامتی گرفته شود.
تعدادی از عکسهای خرید که توسط دوستان این گروه انجام شده، پیوست می شود.
فرزانه که مبتلا به سرطان سینه هست، برای امرار معاش در اوبر کار می کند. او به دلیل سرطان مجبور شد یکی از سینه های خود را بردارد و طبعا نمی توانست به سرعت به سر کار بازگردد زیرا برای بهبودی به زمان نیاز داشت. او مسئول زندگی خود و پسر 17 ساله اش است.
این کمپین ۴۷۹۵ دلار جمع آوری کرد. علاوه بر کمک مالی، به مدت دو هفته، 17 نفر داوطلب شدند تا هر روز برای او غذا بپزند و ببرند. خوشبختانه فرزانه با کمک این گروه دوران نقاهت خود را با روحیه عالی سپری کرد و اکنون با شادی و سلامت به کار بازگشته است.
64 نفر برای کمک به او در کمپین شرکت کردند که اسامی آنها پیوست شده است.
فرزانه زن جوانی است که در تورنتو زندگی می کند و فرزندی دبیرستانی دارد. وی متأسفانه به سرطان سینه مبتلا شده و دیگر قادر به کار نیست و منتظر تاریخ عمل جراحی خود است. این مادر و فرزند هر دو روی زمین (روی تشک) میخوابند، اما به دلیل وضعیت بحرانیاش، پس از جراحی باید روی تختی با تشک بخوابد. او به یک تشک و یک تخت، یک جاروبرقی و همچنین پرده برای آپارتمان اجارهای نیاز داشت.
در این کمپین توانستیم 1056 دلار برای او جمع آوری کنیم که برای خرید تجهیزات مورد نیاز او کافی بود. 17 نفر در این کمپین شرکت کردند که اسامی ضمیمه خواهد شد.
شیوا زنی است 31 ساله، از دو سال پیش مبتلا به سرطان کولون شده. در حال حاضر تنها زندگی میکنه و همسرش او را ترک کرده. مادر شیوا چندی قبل به اینجا آمده تا از دخترش پرستاری کند که خودش هم وضع جسمی و روحی بسیار بدی داشت. این خانواده وضعیت مالی بسیار بدی دارند. شیوا مبلغ 1410 دلار از دولت پول میگیرد که 1260 دلار آن را اجاره میدهد. مدت دو سال است که برای خانه دولتی ثبت نام کرده و تا به حال هیچ خبری نشده. در این رابطه با مدیر داخلی بنیاد پریا فروزان عزیز تماس گرفتم. فروزان از آن فرشتههاست که همیشه هرجا به مشکلی برخورد کنیم با روی باز کمکمان میکند.
چند سال قبل، خانم سالمندی که در تورنتو حقوق بازنشستگی گرفت به امریکا پیش دخترش رفت که به "ام اس" مبتلا شده بود. او به سازمان بازنشستگی اعلام کرد که از اینجا میرود و حقوقش طبعا قطع شد. پس از چند سال که وضعیت دخترش رو به وخامت گذاشت درست قبل از شیوع کرونا به کانادا برگشتند تا درمان دخترشان را در اینجا پیگیری کنند. به خاطر نزدیک بودن به بیمارستان در داونتاون تورنتو آپارتمانی را اجاره کردند. پس از مدتی به خاطر گرانی داروهای دخترشان پساندازشان تقریبا رو به اتمام شده و توسط دوست عزیزی در شهرمان به ما معرفی شدند.
صفحهها
- 1
- 2