برای جلوگیری از اعدام پسری 15 ساله که در اعتراضات دستگیر شده بود، آقایی از خارج از کشور سرپرست او شد که به این ترتیب جلوی اعدام او گرفته می‌شد. این قیم همه هزینه‌های وکیل را پرداخت.
باید پس از آن 100 میلیون تومان به حساب دولت ریخته می‌شد که 20 میلیون تومان آن کم بود. این پسر توسط یکی از اعضا به ما معرفی شد. ما توانستیم 1267 دلار جمع کنیم و این مبلغ بیش از نیاز آنها بود.
بنابراین با تصمیم گروه، بقیه پول معادل 22 میلیون و 815 هزار تومان هم برای خانواده‌اش فرستاده شد. 
پیوست: این پسر بعدا با پیگیری‌های وکیلش آزاد شد.




برای بازگشایی مدارس، اعضای ما تصمیم گرفتند تا برای کودکان فقیر لوازم التحریر بخرند.
به این منظور، منطقه «کوره آجورپزی» که یکی از مناطق فقیرنشین است را انتخاب کردیم و تعداد بچه‌هایی که در این منطقه به مدرسه می رفتند را شمارش کردیم.
در کلاس اول و دوم 50 کودک، سوم و چهارم 40 کودک و پنجم و ششم 40 کودک بودند که برای همه آنها لوازم التحریر و کیف و مسواک و خمیردندان خریداری و به آنها اهدا شد.
  رسیدها و عکس ها ضمیمه شده است.

 




.بهرام آقایی ۶۲ ساله است که مدتی قبل توسط یکی از اعضا به ما معرفی شد و در نوبت دریافت کمک برای جراحی قلب باز بود اما در این حین به دلیل کار سنگینی که ناچار بود انجام دهد رگ قلبش پاره و به شکل اورژانسی در بیمارستان میلاد جراحی شد.
.از آنجا که بیمارستان دولتی بود هزینه زیادی نیاز نبود. مبلغ 1992 دلار جمع‌آوری کردیم که با توافق اعضا آن را بین چند بیمار تقسیم کردیم
.یازده میلیون تومان برای بهرام،  750 دلار بین دو زن بیمار، شهلا زنی مبتلا به سرطان سینه و معصومه زنی نیازمند جراحی روده تقسیم شد




در ابتدا ما کمپین کمک به فاطمه زنی مبتلا به سرطان دهانه رحم که فرزند معلولی داشت و سرپرست خانواده بود را آغاز کردیم که در وسط کار، یکی از اعضا کل هزینه‌های این خانواده را به عهده گرفت، در نتیجه کمک به نفر بعدی که در نوبت دریافت کمک بود اهدا شد.
محمدرضا 57 سال داشت و تشخیص سرطان پانکراس گرفته بود. وی از آن به بعد توان کار کردن را از دست داد و به دلیل توده‌ای که به عصب پشت معده چسبیده درد زیادی را تحمل می‌کرد.
ما در این کمپین 3000 دلار جمع کردیم و برایش فرستادیم. او دو فرزند داشت و سرپرست خانواده بود.




کمک گروهی از اعضای صندوق برای امیرحسین پسر کوچکی که به دلیل مشکلات جسمی خودش و مشکلات مالی مادرش، هر سال او را به نوعی خوشحال می‌کنیم.
امسال فروغ شمس برایش دوچرخه و کلاه ایمنی گرفت و چند دوست دیگر، اسباب بازی. از سوی دیگر داود توکلی یک لپتاب به خانمی نابینا در شهرمان هدیه داد که بتواند روی آن اپلیکشین گویا نصب و به دخترش در درس‌ها کمک کند.




این خوابگاه برای دختران تیزهوش روستایی ساخته شد که برای ادامه تحصیل باید به شهر سراوان می‌آمدند و نیاز به محل اسکان داشتند. این ساختمان زیربنای 310 متر دارد و ما توانستیم این خوابگاه را 4 ماهه و با پرداخت 450 میلیون تومان به پایان برسانیم.
این خوابگاه با یاری و نظارت حبیب الله دادخدازهی معلم روستا ساخته شد. در ورودی این خوابگاه نام 72 زنده یاد، توسط اعضای صندوق به یادگار ثبت شد.

نام اعضا که در ساخت این خوابگاه مشارکت داشته‌اند را می‌توانید در قسمت صندوق و ماه "می" تا "سپتامبر" 2022 ملاحظه فرمایید.
عکس‌ها ضمیمه می‌شود.




شیوا دختری است که این گروه در 4 سال گذشته او را میشناسد. دختری قوی و شجاع که با سرطان مبارزه میکرد. متاسفانه شیوا زمانی متوجه بیماری اش شد که بیماری از روده به کبد او سرایت کرده بود. شیوا در ماه آخر نیاز به پرستار بخصوص در شب داشت. خانم زیبا موافقت کرد با قیمتی بسیار مناسب از او نگهداری کند. مبلغ پرداختی به او 1820 دلار شد که رسید ضمیمه میشود. بقیه اعضایی که در این مدت برای شیوا خرید کردند و یا غذا درست کردند، پولی دریافت نکردند. متاسفانه شیوا اول ماه می از دنیا رفت. او در قبرستانی در شمال ریچموندهیل و خیابان لزلی به خاک سپرده شد.




به مناسبت نوروز، تصمیم گرفتیم به کودکان کار بسته‌های غذایی اهدا کنیم.

 سری اول-  بسته‌های غذایی شامل؛ دو قوطی روغن، یک بسته قند، دو کیلو برنج، سه عدد تن ماهی، یک بسته سویا، یک بسته شکلات، یک بسته شکر، یک بسته چای، یک قوطی رب و دو بسته ماکارانی بود. برنج‌ به شکل کیسه‌های بزرگ خریداری و بعد در هر کیسه دو کیلو برنج وزن و گذاشته شد.

سری دوم - صد پرس جوجه کباب بین کودکان نیازمند توزیع شد.




امیرعلی پسرکی 6 ساله است که در مدرسه به معلمش گفته بود  آرزو دارد درخت کریسمس در خانه داشته باشند. امیرعلی مشکلات جسمی دارد و مادرش به تنهایی از او مراقبت میکند. تعدادی از دوستان کمک کردند تا بتوانیم او را قبل از سال نو خوشحال کنیم.
علاوه بر درخت که آقای حاتم طهرانی برایش خریدند هدایایی هم برایش آورده شد که امیرعلی را بسیار هیجان زده کرد.

.....
پیوست:
4 سال بعد امیرعلی میخواست دوچرخه ای داشته باشد که یکی از اعضای صندوق، فروغ شمس برایش خریداری کرد.

مشارکت کنندگان:


صفحه‌ها