شیوا دختری است که این گروه در 4 سال گذشته او را میشناسد. دختری قوی و شجاع که با سرطان مبارزه میکرد. متاسفانه شیوا زمانی متوجه بیماری اش شد که بیماری از روده به کبد او سرایت کرده بود. شیوا در ماه آخر نیاز به پرستار بخصوص در شب داشت. خانم زیبا موافقت کرد با قیمتی بسیار مناسب از او نگهداری کند. مبلغ پرداختی به او 1820 دلار شد که رسید ضمیمه میشود. بقیه اعضایی که در این مدت برای شیوا خرید کردند و یا غذا درست کردند، پولی دریافت نکردند. متاسفانه شیوا اول ماه می از دنیا رفت. او در قبرستانی در شمال ریچموندهیل و خیابان لزلی به خاک سپرده شد.
به مناسبت نوروز، تصمیم گرفتیم به کودکان کار بستههای غذایی اهدا کنیم.
سری اول- بستههای غذایی شامل؛ دو قوطی روغن، یک بسته قند، دو کیلو برنج، سه عدد تن ماهی، یک بسته سویا، یک بسته شکلات، یک بسته شکر، یک بسته چای، یک قوطی رب و دو بسته ماکارانی بود. برنج به شکل کیسههای بزرگ خریداری و بعد در هر کیسه دو کیلو برنج وزن و گذاشته شد.
سری دوم - صد پرس جوجه کباب بین کودکان نیازمند توزیع شد.
در این کمپین مبلغ 2300 دلار +400 هزار تومان با همراهی 67 نفر جمع آوری شد. ما با یاری یکدیگر توانستیم هزینه سیمان کردن حیاط مدرسه ای که ساخته بودیم ( توانا) را بدهیم تا بچه ها بتوانند در حیاط مدرسه ورزش و بازی کنند.
رسید ضمیمه می شود.
مشارکت کنندگان:
Kamal Taravati
Mohammadbagher Samimi
Amir Shafaghi
Sina Sotudenia
Homa Shivaei
Atosa Nami
Mohammad Rahimian
Hengameh Joulaei
Davood Zavareh
Ali Sartipi
Saghar Alavi
Jale Daneshvar
در این پروژه دو گروه "کمک به مردم" و فروش حاصل از آثار "هنرجویان نقاشی نغمه افشین جاه" با هم تصمیم گرفتند دو مدرسه در دو روستای بهمن و کراچی بسازند. این دو مدرسه متین و نیکان نامگذاری شدند و کودکان دبستانی این دو روستا در آن مشغول به تحصیل شدند. همچنین پس از ساخت مدرسه برایشان کیف و لوازم تحریر و همچنین ماسک هم خریداری شد. در این پروژه آقای رضا آزمون نظارت بر نقشه ساخت و اطمینان از صحت زیرسازی را به عهده گرفتند. بدون یاری او چنین امر مهمی انجام نشدنی بود.
عکسها ضمیمه میشود
پس از ساخت مدرسه در روستای گورابک، مبلغ 5 میلیون تومان از سیمان کردن حیاط مدرسه باقی ماند که به پیشنهاد معلم مدرسه برای کودکان روستایی دمپایی خریداری شد. لازم به ذکر است که در این روستاها پوشیدن دمپایی متداول تر از کفش است.
عکسها ضمیمه می شود
برهان، مردی 43 ساله اهل یکی از شهرهای شمالی ایران که سال گذشته به سرطان معده مبتلا شده بود و قبلا تحت عمل جراحی قرار گرفته بود، متاسفانه اخیراً دچار درگیری جدیدی در مجرای روده شده است و به گفته پزشک وی، این توده باید در روده اش عمل کرد برداشته شده و به دنبال آن رادیوتراپی و شیمی درمانی انجام شود.
این کمپین با همراهی 140 نفر توانست در مدت زمان کوتاهی 5000 دلار + 20 میلیون تومان ( معادل 123 میلیون و 250 هزار تومان) جمع آوری کند. به این ترتیب برهان می تواند درمان خود را بدون نگرانی کامل کند.
مهدی چند سال پیش در یک نزاع، با مرد جوانی درگیر شد که در نهایت به طور تصادفی باعث کشته شدن او شد. درخواست کمک او برای تامین پولی برای رضایت را یکی از اعضای گروه با ما درمیان گذاشت. ما با همیاری مبلغ 3500 دلار (68799600 تومان) جمع آوری کردیم تا به این مرد کمک کند تا از زندان در ایران آزاد شود، خانه ای اجاره کند و دوباره با خانواده اش زیر یک سقف زندگی کند. همچنین بابک بندرچی از اعضای این گروه با مهربانی به مهدی کمک کردند تا بتواند کاری راه اندازی کند.
57 نفر در این کمپین شرکت کردند که اسامی آنها ضمیمه خواهد شد.
روستای گوربک در استان سیستان دارای 54 دانش آموز راهنمایی و دبیرستان است. آنها به یک مدرسه برای آموزش کودکان 12 سال و بالاتر نیاز دارند. این مدرسه یک راهنمایی/ دبیرستان خواهد بود. یکی دیگر از خیران پیش از این یک مدرسه ابتدایی در این روستا برای کودکان کوچکتر ساخته بود.
هزینه ساخت این مدرسه 324 میلیون تومان (حدود 16000 دلار) خواهد بود. گواهی آموزش و پرورش نیز اخذ شد، یعنی ساخت و ساز مجاز است و پس از ساخت آموزش و پرورش متعهد می شود که میز و صندلی و معلم را به این مدرسه بدهد.
روستای "طلسم شهباز" در «سرپل ذهاب» (کرمانشاه) پس از زلزله چند سال پیش بدون آب بود. در این روستای 170 نفری ( 70 خانواده) هر روز باید چندین کیلومتر پیاده روی می کردند تا از چشمه ای آب بیاورند. این همان آبی بود که برای شستشوی ظروف، نوشیدن و یا حمام کردن استفاده می کردند.
ما توانستیم به آنها کمک کنیم که از چشمهای در چند کیلومتری آن روستا لوله کشی کنند. ( قبلا سلامت آب را اداره آب تایید کرد)
نجمه دختری است که با ویزای دانشجویی به تورنتو آمده است. خانواده او با گرفتن وام توانستند از طریق یک صرافی پول او را بفرستند اما متأسفانه صرافی پول های دریافتی او را از ایران گرفت و قبل از پرداخت به وی، کسب و کارشان را تعطیل کردند. نجمه بارها تلاش کرد تا با صاحبان این صرافی تماس بگیرد، اما آنها از منزلشان نیز نقل مکان و تمام اطلاعات تماسسشان را حذف کردند. اگر نجمه نمی توانست هزینه دانشگاه یورک را بپردازد، فارغ التحصیل نمی شد و طبعا ناچار بود به ایران بازگردد. این کمپین با استقبال خوبی روبرو شد.